کد مطلب:315234
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:201
به مادرت بگو: دیگر چادرش را خاکی نکند
5- سید حسن منصوری مداح اهل بیت در هیئت صاحب الزمان در 1 / 12 / 1381 ه ش كرامتی را این گونه نقل كرد:
خانمی كه پسر مریض صعب العلاج داشتند، گوید:
روزی بعد از ملاقات پسرم از بیمارستان بیرون آمدم و هیئت های عزاداری را مشاهده كردم. یكی از هیئت ها، هیئت عزاداری حضرت قائم علیه السلام بود. پیش خود گفتم: نه، به این هیئت نمی روم.
دیگری هیئت حضرت علی اصغر علیه السلام بود، گفتم: به این نیز نمی روم. هیئتی را دیدم كه پرچم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را حمل می كردند. خودم را به این هیئت رساندم و گفتم: به این هیئت می روم.
سپس رفتم و جلوی نوحه خوان را گرفتم و گفتم: چادرم را زیر پای عزاداران حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام پهن می كنم. تو هم برای من روضه ی حضرت زهرا علیهاالسلام بخوان.
مداح گفت: مادر جان! تو نامحرمی، نمی شود توی وسط هیئت عزاداری حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام باشی.
من بسیار اصرار و الحاح كردم، تا این كه مداح قبول كرد. بعد از اتمام روضه ی حضرت زهرا علیهاالسلام چادر خاكیم را به سر كردم و به بیمارستان آمدم و دیدم كه اطراف تخت پسرم ازدحام جمعیت است. پیش خود گفتم: حتما پسرم فوت كرده است و این جمعیت گرد آمده اند.
[ صفحه 466]
پیشتر رفتم و دریافتم كه به پسرم شفا كرامت گردیده است.
وقتی پزشكان مرا دیدند، گفتند: خانم كجا رفتید؟ چكار كردید كه پسرتان شفا یافت؟
پسرم می گفت: مادر وقتی كه شما از بیمارستان رفتید، در عالم مكاشفه حضرت اباالفضل علیه السلام آمدند و به من لطف كرده، شفا دادند و فرمودند: به مادرت بگو: دیگر چادرش را خاكی نكند. ما اوصاف یك چادر خاكی را شنیده ایم هنوز هم عزادار و غصه دار آن هستیم.
(و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون)
سلام علیكم و رحمة الله و بركاته.
سید عبدالله جعفرپور از شهر قرچك